در ذهن آشفته ام مست٬ به دنبال خاطرات تو می گردم تا با آنها کمی آرام بگیرم راستی برایت بگویم از وقتی که رفتی چشمهایم همانند یک کودک بچه خودشان را خیس می کنند یادت هست وقتی که خیس می شدند... با دستهای کوچکت را روی چشمهایم می گذاشتی تا آرام بگیرند من که خوب یادم هست دیشب با همان چشمهای خیس پشت پنجره رفتم گفتم شاید تو ٬ نمی دانم کجا ٬ پشت پنجره باشی تا انعکاس صورت ماهت را در ماه ببینم مثل همیشه که دلتنگت می شدم تا صبح نشستم اما نیامدی...
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesتير 1391خرداد 1391 فروردين 1391 AuthorsAmir-MerilaLinks
❤ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ☀کلبه ی رویایی❤ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ☀
Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
حمل ماینر از چین به ایران
کاربران آنلاين:
بازديدها :
|